وسواس ها و اجبارها
بسیاری از کودکان وسواس ها و اجبارهایی دارند. این وسواس ها و اجبارها بخشی طبیعی از دوره رشد کودک محسوب می شوند. مثلاً ممکن است کودک به شکلی افراطی و هر شب، برای خوابیدن فقط رختخواب خود را بپذیرد.
وسواس ها در حقیقت افکار و یا تصاویری هستند که کودک خودش مایل به تجربه نمودن آن ها نیست. وقتی این افکار سراغ کودک می آیند، ممکن است کودک مضطرب شده و یا بترسد.
برخی نمونه های وسواس ها از این قرارند:
تصور اینکه افراد محبوب و مورد علاقه اش، مانند مادرش آسیب دیده است.
ترس از اینکه مبادا به واسطه دست زدن به برخی اشیاء، بیمار شود.
احساس کند اگر کتاب هایش منظم و مرتب نباشند، اتفاق وحشتناکی رخ خواهد داد.
اجبارها در واقع کارهایی هستند که کودک احساس می کند باید بارها و بارها آن ها را انجام دهد. گاهی اوقات کودکان برای توقف دادن به افکار وسواسی رفتارهای جبری را انجام می دهند (مانند شستن مرتب دست ها برای پیشگیری از بیمار شدن). اما گاهی اوقات خود کودک هم نسبت به علت رفتارهای جبری خود آگاهی ندارد.
برخی نمونه های رفتارهای جبری از این قرارند:
شستشوی افراطی دست ها
احتکار (یعنی نمی نتواند چیزهای دور ریختنی را دور بیاندازد و آن ها را نگهداری می کند)
شمردن و یا ضربه زدن
انجام رفتارهای نسبتا موهوم، مانند پوشیدن همیشگی یک لباس خاص در کلاس ورزش
بازی کردن با مو و یا پوست.
وسواس ها و اجبارهایی که مشکلی برای کودک و یا زندگی خانوادگی ایجاد نمی کنند، معمولاً جای نگرانی ندارند. اما اگر وسواس ها و اجبارها موجب اختلال در زندگی خانوادگی و یا زندگی خود کودک شوند، بهتر است این موضوع را با یک مشاور در میان بگذارید.
چه وقتی وسواس ها و اجبارها به اختلال وسواسی جبری تبدیل می شوند؟
اگر کودکان افکار ناخواسته و رفتارهای جبری دارند و یا گرفتار هر دوی آن ها هستند به نحوی که نمی توانند آن ها را ترک کنند و این افکار و رفتارها موجب اختلال در زندگی شان شده است، ممکن است به اختلال وسواسی جبری مبتلا شده باشد.
اگر فکر می کنید فرزندتان به اختلال وسواسی جبری مبتلا شده است، در صورت مشاهده علائم زیر به یک متخصص حوزه روانشناسی مراجعه کنید:
وسواس ها و اجبارهای فرزند شما بسیار شدیدتر از هم سن و سالانش باشد
افکار وسواسی و یا رفتارهای جبری او به نحوی باشد که کودک نتواند از زندگی لذت برده واین اوضاع فعالیت هایش در زندگی روزمره را مختل کند
افکار وسواسی و یا رفتارهای جبری بیش از 6 ماه به طول انجامند.
برخی اوقات کودک مبتلا به اختلال وسواسی جبری، پس از یک فکر وسواسی، رفتاری جبری از خود نشان می دهد، زیرا اعتقاد دارد رفتارش می تواند از اتفاقی که قرار است بیافتد جلوگیری خواهد کرد.
مثلاً کودک با خود می گوید: "اگر من دستهایم را 7 بار بشویم، برای مادرم اتفاق بدی نخواهد افتاد". پس از رفتارهای جبری، معمولاً کودک تا مدت زمانی کوتاه احساس می کند اضطرابش کاهش یافته است. اما وقتی بار بعد افکار وسواسی به سراغش آمد، اضطرابش از دفعه قبل بیشتر خواهد شد.
برخی اوقات کودکان مبتلا به اختلال وسواسی جبری نمی دانند چرا رفتارهای جبری از آن ها سر می زند، تنها می دانند که باید برخی کارها را انجام دهند. مثلاً ممکن است کودک بگوید :اسباب بازی های من باید به این شکل در کمد قرار بگیرند". مثلاً احساس می کند باید تمام عروسک هایش را به صورت ردیفی در کنار هم قرار دهد، اما اگر از او علت کارش را بپرسید، جواب مشخصی نخواهد داشت.
توجه داشته باشید که اختلال وسواسی جبری خود به خود از بین نمی رود. و همچنین افرادی که در سنین کودکی به این اختلال مبتلا می شوند، در بزرگسالی با مشکلات هیجانی و روانی زیادی درگیر خواهند شد. بنابراین در صورتیکه این مشکل را در فرزند خود مشاهده نمودید، برای درمان اقدام کنید.
تأثیر اختلال وسواسی جبری بر کودک و خانواده
از آنجا که افکار وسواسی و رفتارهای اجباری بر آرامش و لذت کودک از زندگی تأثیر خواهد داشت، بنابراین ممکن است فرزند شما با چالش های زیر مواجه شود:
مشکلات در مدرسه – مثلاً ممکن است کودک شما در تمرکز در کلاس درس و یا انجام تکالیف منزل با مشکل مواجه شود
اختلال در کارهای روزمره – مثلاً کودک به مدرسه نرود، یا اینکه تنها زمانی برای صرف نهار و یا خوابیدن اقدام کند که همه ی آداب و رسوم مد نظرش را که در حقیقت رفتارهای اجباری محسوب می شوند را انجام داده باشد
مشکلات جسمی ناشی از استرس و یا عدم خواب کافی
مشکلات اجتماعی – مثلاً ممکن است کودک شما به جای معاشرت با دوستانش بیشتر با افکار وسواسی و یا رفتارهای جبری مشغول باشد و یا اینکه به خاطر ترس از عکس العمل افراد در هنگام انجام رفتارهای جبری، سعی می کند از حضور در موقعیت های اجتماعی خودداری کند
مشکلات مربوط به عزت نفس – مثلاً ممکن است فرزند شما حس کند با دوستانش و یا دیگر اعضای خانواده متفاوت بوده و یا اینکه حس کند کنترلی بر رفتار خود ندارد
دیگر مشکلات سلامت روان – مانند اضطراب یا افسردگی.
چگونه می توان به کودک مبتلا به اختلال وسواسی جبری کمک کرد؟
اولین گام برای کمک به کودک برای فائق آمدن بر این اختلال، مراجعه به یک روانشناس و یا یک روانپزشک کودک است. بهترین درمان برای این کودکان درمان شناختی رفتاری است. این درمان به کودک کمک می کند تا هنگامی که در موقعیت های اضطراب زا قرار گرفت، الگوهای فکری و رفتاری خود را تغییر دهد.
مثلاً ممکن است کودک شما فکر کند اگر دستهایش را بارها و بارها نشوید، مریض خواهد شد. درمانگر به کودک آموزش خواهد داد که در صورتی که دست هایش را نشوید هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. همچنین از کودک خواسته می شود دست هایش را آلوده کند و پس از گذشت چند دقیقه و یا بیشتر، آن ها را بشوید. هدف از این کار این است که به او ثابت شود که با نشستن دست ها مریض نمی شود، و بنابراین لازم نیست مرتباً دست های خود را بشوید.
در شرایط شدید اختلال، ممکن است در کنار درمان های روانشناختی، درمان های دارویی نیز تجویز شود.
کمک به کودک مبتلا به اختلال وسواسی جبری در خانه
حمایت از کودک
ممکن است کودک به خاطر اختلال وسواسی جبری احساس ترس و تنهایی کند. این کودکان معمولاً خود را متفاوت از دیگر کودکان دریافته و همین موجب می شود احساس تنهایی کنند. بنابراین شما باید به کودک خود بفهمانید که تنها نیست. به او بگویید که آماده اید تا در مورد افکار و نگرانی هایش بشنوید. سپس سعی کنید بدون قضاوت به صحبت های فرزندتان گوش دهید.
درک اضطراب کودک
به او بگویید که اضطراب و نگرانی می توانند در برخی مواقع مفید باشند، مثلاً بگویید اگر در مورد امتحان قدری نگرانی و اضطراب داشته باشی، سخت تر مطاله خواهی کرد. اما برخی نگرانی ها ممکن است برای افراد مشکلاتی را ایجاد کنند. هر چه کودک به نگرانی هایش بها داده و مطابق آن ها رفتار کند، نگرانی ها تقویت شده و مقابله با آنها دشوارتر خواهد شد.
مدیریت اضطراب
شما می توانید برای مدیریت نگرانی ها و مواجه با ترس های کودک برخی راهبردها را به کار بندید. برخی از این راهبردها از این قرارند:
ریلکسیشن یا تن آرامی – مانند نفس عمیق، ریلکسیشن ماهیچه ای، مدیتیشن
خودگویی مثبت مثل اینکه بگوید: "می توانم فلان کار را ترک کنم"
حواس پرتی – سعی کنید کودک را با سرگرمی های مورد علاقه اش همچون خواندن کتاب مشغول کنید
ساخت جعبه نگرانی ها – کودک نگرانی های خود را نوشته و درون این جعبه می اندازد تا در وقت مناسب درباره آن با کودک حرف بزنید
مکانی آرام پیدا کنید و سعی کنید فعالیت هایی را که حواس کودک را پرت می کند را در آن مکان انجام دهید.